- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال اصحاب با سیدالشهدا علیه السلام
ما هـمه بـنـدۀ آزاد تو هـستـیـم حـسین هر چه جز عهد تو دیدیم، شکستیم حسین ما همان یار قدیمیم که از صبح الست همه در عـالم زر با تو نشـستیم حسین آن زمانی که نه دل بود و نه ما خلق شدیم قید جان را زده و دل به تو بستیم حسین ما می وصل تو با دست خـدا نوشیدیم تا دم مـرگ هـمه بـادهپـرستـیم حـسین مـسـتی بـادۀ جـنـت چه کـنـد با دل ما ما که از آب دم تـیغ تو مستـیـم حسین دست عباس عـلمدارت اگر قـطع شود ما برای تو سـراپا هـمه دستـیم حسین گو دو صدبار سر از پیکر ما بردارند ما همیـنـیم، همیـنـیم که هستیم، حسین پیش زهرا و علی روز جزا شاهد باش رشتۀ عهـد تو هرگز نگـسستیم حسین تو همان روی خدایی که ز ما دل بردی ما هـمـان بـنـدۀ پـیـمان الـستـیم حسین تا که با قامت جان پیش تو تعظیم کنیم عاشق ترک تن و ترک سَر استیم حسین وصف ما تا ابدیت سخن «میثم» توست که ز هر دام، به توفیق تو رستیم حسین
: امتیاز
|
زبانحال اصحاب سیدالشهدا علیه السلام
تـا خـیـمـۀ تـقـرّب تـو پـر کـشـیـدهایـم تو نور محض و ما ز تـبار سپـیـدهایم آقا اگر « مَصارِعُ عُشّاق » کـربلاست در عـاشـقی به مـنـزل آخـر رسیـدهایم با عطر سیب پیـرهنت مست میشویم شـیـدائی قـبـیـلـۀ عـشـق و عـقـیـدهایـم دل بر شکـوه جنت الاعـلی نـبـستهایم وقـتی بهـشت را به نـگـاه تو دیـدهایـم در بذل جان به راه تو مشتاق تر ز هم عشق تو را به قـیمت جانها خریدهایم لب تشنهایم و در صف پیکار میرویم وقتی که چشمه چشمه حقیقت چشیدهایم کی دست میکشیم از این طوف عاشقی؟ با آن که صد جراحت شمـشیر دیدهایم جان میدهیم و یک سر مویت نمیدهیم در کـربـلا حـمـاسـۀ عـشق آفـریـدهایم هفتاد و دو صحـیفۀ با خـون نوشتهایم هفـتاد و دو کـتـیـبۀ در خـون تـپـیدهایم در جسم ما هنوز تب جان فشانی است هَل مِن مُعِـین بیکسیات را شنـیدهایم خورشید نیـزهها شدی و در هـوای تو بـر روی نـیـزه مثـل ستـاره دمـیـدهایم
: امتیاز
|
زبانحال حبیب بن مظاهر
حبیبـم مـن حبیبـم مـن حبـیب آل طاهـایم محبت سیل خون گردید و جاری شد به سیمایم نه تنها لالهگون کردم ز خون خود محاسن را کمر بستم که از خون شستوشو گردد سراپایم حبیبم من حبیبم من که از محبوب خود باشد هزاران زخـم تیر و نیزه و خنجر تمنایم حبیبم من حبیبم من به شوق مرگ میخندم که میغلتم به خون خویش، پیش چشم مولایم حبیبم من حبیبم من که دیشب دختر زهرا دعایم کرده تا صورت ز خون سر بیارایم حبیبم من حبیبم من که چون پروانۀ عاشق نباشـد لحظهای از آتـش سوزنـده پروایم حبیبم من حبیبم من غـلام یـوسف زهـرا کـه آقایی به خلـق عالـمی بخشیـده آقایـم حبیبم من کـه مولایـم برایم نامه بنـوشته که جان و سر بگیرم بر کف و بر یاریاش آیم حبیبم من حبیبم من که گیرم دست میثم را به این اشعار جانسوزش شفیعش نزد زهرایم
: امتیاز
|
مرثیه و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه السلام
پر میزنـد دلـم به هـوای نگـاهـتان تا کـربلا - به شهر شما - بارگـاهتان تا اینکه خـرج بزم عزای شما شوم عمریست میشود که نشستم به راهتان از کـودکـی درون حـسیـنـیه بـودهام بوده سـرم به سایـۀ چـتـر پـناهـتـان آیـا نـمـیشـود کـه بـرای سـعــادتـم من هم شـوم غـلام غـلام سیـاهـتان اینجا هـمه برای شما گـریه میکنند از ماجرای بیکسی و سوز و آهتان من آب میشوم ز خجالت که آن غروب یک نیزۀ شکـسته شده تکیه گاهتان ای وای من که بوی گل یاس میدهد هر قطره خون خاکی آن قتلگاهتان تـنهاتـریـن امـام؛ شهـیـد بـدون سـر با ما کسی نگـفت چه بوده گـناهتان
: امتیاز
|
زبانحال حضرت سیدالشهدا علیه السلام
عطش افتاده به جانم جگـرم میسوزد هستیام ز آتش غمها به برم میسوزد در من از سوز عطش تاب سخن گفتن نیست دهنم خشك و دلم خون، جگرم میسوزد عطش و داغ دل و تابش خورشید و سلاح آتشی هست كه پا تا به سرم میسوزد باغـبـانم من و افـسـوس كه از بیآبـی هر گل و غنچه به پیش نظرم میسوزد بـاغ آتش زده را مانـم كز هر طـرفی هم گلم، هم شجرم، هم ثمرم میسوزد جگر از داغ جگر گوشه من خونین است بـصرم از غـم نـور بـصرم میسوزد گـریـۀ دخـتـركـم بـر جگـرم آتـش زد نـالـۀ اصغـر مـن بـیـشتـرم میسـوزد نخله عصمتم و برگ و برم را زدهاند طایر قـدسیام و بال و پـرم میسوزد اكبرم آب ز من خواهد و میسورم نیست جگـر سـوخـتـهام بر پـسرم میسـوزد خصم گفتا كه مرا میكشد از بغض علی دل در این حال، به حال پدرم میسوزد ای "موید" اگر این گونه پریـشانم من عطش افتاده به جانم، جگرم میسوزد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه السلام
مهر حسین روشنی جـان مـؤمن است گـریه بر او نشانه ایـمان مـؤمن است شب در نماز روضه به معراج میرود تسبیح اشک سجده پنهـان مؤمن است دنیا بـدون روضه نـفـس گـیر میشود هر شهر بیحسینیه زندان مؤمن است مثل ستاره در شب دنیا مشخص است اشک و دعا چراغ شبستان مؤمن است تنها جبـین نشانه عـمق خلوص نیست تندیس نور بسته به چشمان مؤمن است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه السلام
او که دل کـشتۀ چـشمان سیاهش باشد میرود کوفه، خدا پشت و پناهش باشد شب غربت شد و اشکم شده جاری از نو سـوزش قـلب من از آتـش آهـش باشد خواب دیده ست پی قافلهاش مرگی را چه قرار است مگر بر سر راهش باشد؟! آه انگار قرار است که در این صحرا تیـر و شمشیر پـذیـرای نگـاهش باشد نیـزهها منتظر روی چنان خورشیدش سنگ هم منتظر صورت ماهش باشد چه گـناهی زده سر از دل مولا؟ شاید اینکه فـرزند عـلی بوده گـناهش باشد خواب دیدم که دو دست است جدا از پیکر نکند دست عـلمدار سپاهش باشد…؟!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه السلام
کـوه صفـا کـنار صفـای شما کم است ذبـح مـنـا به پـای مـنـای شما کم است من از تو پـادشـاهـی عـالـم نخـواسـتم این چـیزها برای گـدای شـما کم است آمــادهام کـه دعـبـل دربــارتـان شــوم بـر شانـهام هـنوز عـبای شما کم است در ثـبـت اسـم نـوکـریـم گـیـر کـردهام وقتی که مهر کرب و بلای شما کم است دیگـر نـمیشود نـفـس راحـتـی کـشیـد اینجا چقدر حال و هوای شما کم است مـاهـا کجـا و دست عـلـمـدارتان کجـا سرها به خـیر مقـدم پای شما کم است زخم شما که خوب نشد خاک بر سرم این گریهها چقـدر برای شما کم است در قـتـلگـاه لحـظـۀ تـقـطـیع جـسـمتان معلوم شد که چند هجای شما کم است
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی دهۀ اول محرم ( ۹ شب)
پخش سبک ورودیه محرم بـگـریـد زمیـن و بـگـریـد سـمـا فلک نوحه خوان، سینه زن نیـنوا سلام عـلی شـاه شـیب الخـضیب ســـلام عــلـی ســاکــن کــربــلا حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** بـر آن پـیـکـر پــاره پـاره سـلام بر آن چـشـم پُـر از ستـاره سلام بر آن قـتـلگـاه پُر از بـوی سیب بر آن زخم بیـش از شماره سلام حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** به زخم تنت گریهها مرهم است هر آنچه به زخمت بگریم کم است عــزادار تـو مــادرت فــاطــمـه عزای تو عـظما ترین ماتم است حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** گدای توأم هر طلـوع و غـروب مـنم زائـرت، قـبـرک فی قـلـوب بگریم که پیشانیات خورده سنگ بسوزم که لبهای تو خورده چوب حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) ************ شهادت حضرت مسلم بن عقیل ************** بـه دیــوار غـربـت نـهـادم سـرم تـمـاشـایـی است، لـحـظـۀ آخـرم تن خستهام آنـقـدر خورده سنگ شکـسته در این کـوفه بال و پرم حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** مـرا نـیـزههـا بـسـتـه راه عـبـور وفـا از دل کـوفـیـان گـشـته دور به جدت من از ظـلم این کوفیان شکـایت نـمایـم به یـوم الـنـشـور حضور، شعور، نور، قبور، غیور، وفور، یوم النشور حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** به اشکـم اگر طـعـنه زد دشـمنـم بـه روی زمـیـن گـر فـتـاده تـنـم نفس های من شد حسین یا حسین ســر دارم و از تــو دم مـیزنـم حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** اسیـرم به گـیـسـوی تو یـا حسین مـنـم زنـده از بـوی تو یا حـسین چه در کـوچهها و چه بالای دار نـبـیـنم به جـز روی تو یا حسین حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) ************** ورود اهل بیت به كربلا ***************** رسـیـده بـوی کـربـلا بـر مـشـام تـو ای سـرزمـیـن بــلا الـســلام از این قـافـله بوی هجـران رسد بـه مـنـزل رسـیـد کـاروان امـام حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** قــرار دلــم بــیقـــرارم مــکــن بـه درد جــدایــی دچــارم مـکـن هـمه دلـخـوشـیام به دنـیـا تویی دوبــاره مــرا، داغــدارم مــکـن حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** هـمـین جا بـبـوسـم گـلـوی تو را بـبـیـنم روی خـاک، روی تو را هـمین جا ز گـودال خـون بشنوم ز شمشیر و از نیزه، بوی تو را حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** همین جا به خـون ساقی لشکـرم بـه روی زمـیـن دسـت آب آورم به روی سرش جای ضرب عمود کـنـار تـنـش نـوحه خـوان مادرم حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** هـمین جا کـند خـواهـر من نگـاه کـه قـاتـل رود جـانـب قــتـلـگـاه زنـد نـیـزه بـر بـوسـه گـاه نـبـی زمین غرق خون آسمان غرق آه حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) **********زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها************* خــرابـه نــشـیــنــان پــدر آمــده شـب هـجـر مــا را سـحـر آمـده تـنـی بی کـفـن، مانده در کـربلا سری غـرق خـون، از سفر آمده ابـتـا حـسین، یا حـسین یا حـسین (۳) *********************** اگـــر تــازیـــانــه زده دشـمـنـت فــدای ســر تــو، فـــدای تــنــت بگو که کجا بر سرت خورده سنگ بـگــو کـه بـریــده رگ گـردنـت ابـتـا حـسین، یا حـسین یا حـسین (۳) *********************** تــمـام تـنـم گــشـتـه نـیـلــوفـری ز پـروانهات، مانـده خـاکـستری خودت بین خوابم به من گفتهای که امشب مرا همرهت میبـری ابـتـا حـسین، یا حـسین یا حـسین (۳) *********************** پدر جان زد این غصه آتش به جان اسـیـری مــا، خــنــدۀ شـامـیــان در این روز غربت، عمویم کجاست که میترسم از خـولی و ساربان ابـتـا حـسین، یا حـسین یا حـسین (۳) *********************** بـبـیـن الــتــمـاس مــرا ای پــدر قـسـم بـر تن نـیـلـی و چـشـم تـر بـمـان در کـنـارم اگـر مـیروی بـه حـق عـمـویـم مـرا هـم بـبــر ابـتـا حـسین، یا حـسین یا حـسین (۳) *********** زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم ************ گـل من چه زیـبـا شـکـوفا شـدی اجل شد عسل، غرق احلی شدی بنازد عـمـویت به جـنگ آوریـت تو ای نو نـهـالـم چه رعـنا شدی گـل مـجتـبـی، ای یـتــیـم حـسـن (۳) *********************** مزن دست و پا پیـش چـشم تـرم مکـش پـا به روی زمین در برم گـل مـجــتـبـی ایـن تـن پـاره را در آغـوش خود میبـرم تا حـرم گـل مـجتـبـی، ای یـتــیـم حـسـن (۳) *********************** پر از خاک و خون خیمه گاهت شده یـتـیـمـی تـو و این گـنـاهـت شده رسـیـده ز صـحـرا شـمـیم حـسن عـجـب دیـدنی قـتـلـگـاهـت شـده گـل مـجتـبـی، ای یـتــیـم حـسـن (۳) *********************** شــده مــاه مـن پــاره پــاره بـدن گـل لالـهام گـشـتـه نـقـش چـمـن عـمـو از غـمت شد اسیـر محـن سـلامٌ عـلـی قـاسـم بـن الـحـسـن گـل مـجتـبـی، ای یـتــیـم حـسـن (۳) ************ حضرت علی اصغرعلیه السلام ************** شـده بــســتــه مــهــریـۀ مــادرم عـطـش سایه کرده به چـشم ترم حـرم تـشـنه و تـشنه تر از حـرم بُـوَد ای خـدا، نـازنـیـن اصـغـرم لالای اصغـرم، لایـی لایـی عـلی (۳) *********************** دو چشم چو دریای تو دیدنی است تـمـنـای بـابـای تـو دیـدنـی است اگـر چـه تــمـام حــرم تـشـنـهانـد ترک های لـبهای تو دیـدنی است لالای اصغـرم، لایـی لایـی عـلی (۳) *********************** فـلـک بـا دل مـا چههـا کـردهای چه خـون بر دل لالـهها کردهای الـهـی بـسـوزی تـو ای حـرمـلـه که طـفـلی ز مـادر جـدا کردهای لالای اصغـرم، لایـی لایـی عـلی (۳) *********************** زبانحال حضرت رباب (س) بـیا آسـمـان شـور بـاران بخـوان بیا با دو چـشـمان گریان بخـوان بـــیــا مـــادری را تــســلا بـــده بیا روضۀ طفـل عطـشان بخوان لالای اصغـرم، لایـی لایـی عـلی (۳) *********************** دل مــادری را بـه مـحـنـت مـده گـل سـرخ او را به غـارت مـده لب کـوچکی از عـطش پُـر شده دگـر مــادرش را خـجـالـت مـده لالای اصغـرم، لایـی لایـی عـلی (۳) *********************** عـلی هـسـتم و دست تو مـنـبـرم به شمـشیرها گـو که من حـیدرم بـیا حـرمـلـه با سه شـعـبـه بـزن ببـین که سپـر میشـود حـنـجـرم حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** فـلـک تو اسـیـرم به دنـیا مـکـن بـه گـهـوارۀ غـصه تـنـهـا مکـن نمیخـواهـم آبی، پـدر، جـان من از این سـنگ دلـهـا تـمـنا مـکـن حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) ************* حضرت علی اکبرعلیه السلام ************** دلا گـریـه کن در عـزای حـسین بخـوان نـوحـۀ کـربـلای حـسیـن قـدم نه به صحن و سرای حسین سـفـر کن به پـائـین پـای حـسـین سـلامٌ عَـلـی، عـلـی ابن الحـسـین (۳) *********************** بـه آئـیــنـۀ تـو قــمـر بـوســه زد به زخـم تن تو، جگـر بـوسه زد لـب تـشـنـهات را بـهـانـه نـمـود لـب تـشـنـهات را پـدر بـوسه زد سـلامٌ عَـلـی، عـلـی ابن الحـسـین (۳) *********************** پس از تو جهان شب شده وای من پریـشان چو زینب شده وای من تـو را در عـبـا چـیـدم امـا دریـغ تـنـت نـا مـرتـب شــده وای مـن عـلـی اکــبـرم، ای گـل پــرپــرم (۳) *********************** دو تا فرق تو هـمچو حـیدر شده بــرای تـو سـاقـی پـیـمـبــر شـده سر تو شکـسته ز ضرب عـمود تنـت بـوسـه بـاران خـنـجـر شده عـلـی اکــبـرم، ای گـل پــرپــرم (۳) *********************** چه شـد یـوسـفـم با تـن اطـهـرت ببـوسـم لـب و روی پـیـغـمـبرت چه گـرگی تو را پاره پاره نمود نه پـیـراهـنی مـانـده نه پـیکـرت عـلـی اکــبـرم، ای گـل پــرپــرم (۳) *********************** بـخـنـدد عــدو بر دو چـشـم تـرم چگـونـه تنـت را به خـیـمه بـرم بـمـیــرم کـنـار تـنـت ای جــوان اگـر پــاسـخـم را نــدی اکــبــرم عـلـی اکــبـرم، ای گـل پــرپــرم (۳) ********** زبانحال سیدالشهدا با حضرت عباس************* خـدایا به خـون خـفـتـه آب آورم بر این پاره تن، نوحه خوان مادرم نـمـانـده سـری تـا به دامـن نـهـم نـمـانـده تـنـی تـا به خـیـمـه بـرم ابـوفـاضـل ای ســاقـی لـشـکـرم (۳) *********************** برای غـمـت خـون بـبـارد حـرم تو گر جان دهی، جان سپارد حرم مخواب ای عـلـمدارم من بعد تو دگر خـواب راحـت نـدارد حـرم ابـوفـاضـل ای ســاقـی لـشـکـرم (۳) *********************** دو دستـت جـدا تـا ز پـیکـر شده ببـیـن دشـمـنـم بـیحـیـا تـر شـده میان عدو صحبت از غارت است مـیـان حـرم حـرف معـجـر شده ابـوفـاضـل ای ســاقـی لـشـکـرم (۳) *********************** ز داغـت بـرادر قـدم گـشـتـه تـا دو دست عـلم گـیرت از تن جـدا سرت را بر آور ز خاک و ببین چه آیـد پس از تو سـر خـیـمـهها ابـوفـاضـل ای ســاقـی لـشـکـرم (۳) *********************** دگـر خـواب راحت نـدارد حـرم لـبــاس اسـیـــری تـن دخــتـــرم به خیمه شده خواهـرم سـوگـوار کــنــار تـو نـوحـه ســرا مــادرم ابـوفـاضـل ای ســاقـی لـشـکـرم (۳) **********زبانحال حضرت زینب در قتلگاه امام ************* زمیـن لـرزد و آسـمـان غـرق آه به یک تن زدند، از ستم یک سپاه نهادم به روی سرم هر دو دست کـه قـاتـل رود جـانـب قـتـلـگــاه حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** دویـدم به هـر سـو به دادم برس و یـا حیّ و یا هـو به دادم بـرس رسیـدم به جـایی که از بیکـسی به دشمـن زدم رو، به دادم برس حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** منم نوحه خوان، مادرم دل غمین که گـلچـین شده با گـلم هـمنشـین روی برگ گل میکشد خنجر و نـشـسـته به بـالای عـرش بـرین حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** بـود زیـنـت خـاتــم الـمـرسـلـیـن بـود فـرش او بـال روح الامـیـن مـزن، نا مـسلـمان به قـرآن تو پا نخوابان تـنـش را به روی زمین حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** مزن بر تنـش ای سنان رحم کن مبر خاتـمـش، ساربان رحـم کن بگو قاتـلش را که خنجـر مکـش بر این کـشتۀ نیـمه جان رحم کن حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی دهۀ اول محرم ( ۱۰ شب)
پخش سبک مسلم ابن عقیل ای پـسر زهـرا، کـوفه میا مولا چرا که نایاب است، مهر و وفا اینجا چه مشهود است در این کوفه فریب و مکر و دروغ و بازار فـروش تـیغ و نـیـزههـاشان شلوغ سفیر عشق تو منم من بـرایت پُـر مـحـنـم من امـیـری یـابـن الــزهــرا، امـیـری یـابـن الــزهــرا (۲) ********************************** اگـر که میآیـی، بـیا به تـنهـایی مـیاور ای جانا، گـلان زهـرایی نـظـر کن غـصـه و تـنـهـایـی سـفـیـر خود کـه مـیگــریـد بـرای غـربـت امـیـر خـود سفیر عشق تو منم من بـرایت پُـر مـحـنـم من امـیـری یـابـن الــزهــرا، امـیـری یـابـن الــزهــرا (۲) ************ورود به کربلا ************** خیمه مزن مولا، در دل این صحرا ببین کمر بستند، به قتل تو اینجا دلـم دلـشـورهات دارد تـمـام حــاصـل مـن در ایـنـجـا مـیشـود آه و غـم تو قـاتـل من در این چند روزه برادر مشو دور از چشم خواهر حسین جـانم حـسین جان، حسین جـانم حـسین جـان(۲) ********************************** مشام جان پُر شد، ز بوی عطر یاس بـیـا کـنـار من، بـرادرم عـبـاس کـنـار خـیـمـۀ جانم، تـو خـیـمـهام کـن بـپـا خودت هم لحظهای دورتر نـشو ز پیش ما در این چند روزه برادر مشو دور از چشم خواهر ابــوفـاضـل یـا عــبــاس، ابــوفـاضـل یـا عــبــاس (۲) ************حضرت رقیه ************** همسفـر نی هـا، خوش آمدی بابا که سر زده با سر، رسیدهای اینجا شـبـیـه مـادرت زهــرا قــدم خـمـیـده شـده خـبر دارد عـمو که موی من کـشیده شده؟ سه ساله دخـترت آخر شـده بــاغ نــیــلــوفــر ابـتـا یــا حـسـیــن جــان، ابـتـا یــا حـسـیــن جــان (۲) ********************************** سپر شده بابا، همیشه خواهر تو به وقت سیلی ها، برای دختر تو خجـالـت میکـشـم از عـمـه ای پـدر جـانم نخـواه از من، که بعـد از تو دگر نـمیمانم بـحـمـدالـه شـده پـایـان برای من شب هجـران ابـتـا یــا حـسـیــن جــان، ابـتـا یــا حـسـیــن جــان (۲) ************طفلان حضرت زینب ************** ای همۀ هستم، که عاشقت هستم قـسم به فـاطمه، رد نکـنی دستم قـسـم بر مـادرش زهـرا گـره گـشـا بـاشـد وداع مـا هـمـیـن جـا بـیـن خـیـمـههـا باشد نبـیـنم بیکس و بییـار شـدی در بـیـن اغـیـار اخ الـمظـلـوم حـسین جان، اخ الـمظـلـوم حـسین جان(۲) ********************************** یلان جعفر وقت آبروداری است دگر همه رفتند، نوبت غمخواری است اگـر هـم نـوبــتـی بـاشـد نـوبـت مــا بـاشـد یـقـیـن حـرف نـه از دایی جـواب مـا باشد خـجـل نـگـردد بـرادر به پیش چشمان خواهر اخ الـمظـلـوم حـسین جان، اخ الـمظـلـوم حـسین جان(۲) ************عبدالله بن الحسن ************** نمانده است بییار، هنوز ثارالله بـرای یـاری تـو، آمـده عــبـدالله نـبـیـنم که فـتـادی بـیـن تـیـغ و خـنـجـرهـا عـمـو از کـودکی بـودی بـرای مـن بــابــا فـدای تو هـسـتـم عـمو به عشق تو مستم عمو عـمـو حـسین جـانم عـمو، عـمـو حـسین جـانم عـمو(۲) ********************************** دو چشم خود وا کن، ای گل پرپر من گرفته است مقتل، بوی برادر من مگر نـسپـردهام دستـت به دست عمه جان بـمـیـرم کـه شـده دستت ز پـوست آویـزان عـزیـز قـلب ثــار الـلـه ای گـل پـرپـر عـبـدالله عـمـو حـسین جـانم عـمو، عـمـو حـسین جـانم عـمو(۲) ************ قاسم بن الحسن ************** عموحسین عشقت، شد احلی من عسل هم اکنون یاریت، بود خیرالعمل مـنـی کـه بـعـد بـابــا دل فـقـط بـه تـو دادم ز بـعـد از رفـتـن اکـبر پُـر از غـم و دردم شـده عـازم بـه مـیـدان مـیـوۀ قـلب حسن جان حـسن جـانم حـسن جـان، حـسن جـانم حـسن جـان (۲) ********************************** مقابل دشمن، بدون جوشن چرا؟ مگـر نـدیـدی اکـبرم شد اکـبرها از آن ترسم عـزیـز من شبـیـه اکـبر شوی به زیـر سُـم مـرکـب هـا لالـۀ پـرپـر شـوی گـرفـته بـوی حسن را تــمــام دشـت کــربــلا حـسن جـانم حـسن جـان، حـسن جـانم حـسن جـان (۲) ************حضرت علی اصغر ************** لا لایی اصغر من، چرا نمیخوابی نداره شیر مادر، نکن تو بیتابی مکـن شرمـنـدۀ خود که نـداره شـیـر مـادر به قـبـلم آتشی است با این تلظیات اصغـر گـل نـشـکـفـتـه پـرپـر لالا لالا، عـلی اصغـر لالایــی اصـــغـــر مــن، لالایــی اصـــغـــر مــن (۲) ********************************** عطش عطش باشد، نوای اهل حرم کمی صبوری کن، کمی دگر پسرم کمی صبر کن عـمو رفـته بـرایت آب آرد بــرای الـعــطــش هـای حــرم جــواب آرد خجل از روی رباب است مشک عم خالی زآب است لالایــی اصـــغـــر مــن، لالایــی اصـــغـــر مــن (۲) ********************************** گریه نکن بابا، که حرمله اینجاست و نوع تیرهایش، زبان زد دنیاست سه شعـبـه با گـلـوی تو چه سنخـیـت دارد صـدای گـریـهات دیـگـر چـــرا نـمــیآیــد گـل نـشـکـفـتـه پـرپـر لالا لالا، عـلی اصغـر لالایــی اصـــغـــر مــن، لالایــی اصـــغـــر مــن (۲) ************حضرت علی اکبر ************** عازم مـیدان شد، پیـمـبر کـربلا ذکر تـمام حـرم، شده خـدایا خدا عـلـی از بهر دیـدار خـدا چو مجنون ترین وبابایش پُر از دلشوره است و دلخون ترین پـیـمـبـر کرب و بلایی جــوان اربــاً اربــایـی عـــلــیِّ اکـــبــــرم وای، عـــلـــیِّ اکـــبــــرم وای (۲) ********************************** ببین پدر افـتاد، وقـتی که افتادی بعد تو دشمن غرق خنده و شادی کـنـارت عــمـهات آمـد بـلـنـد شـو ای بـابـا چه پـاشیـده شدی اکـبر به کـل این صحـرا پـیـمـبـر کرب و بلایی جــوان اربــاً اربــایـی عـــلــیِّ اکـــبــــرم وای، عـــلـــیِّ اکـــبــــرم وای (۲) ************حضرت عباس ************** صدای العطش، زخیمهها برخواست همره این ناله، عموی ما برخواست به دست مشک و به سر شوق زیارت زهراست خبرها میرسد بر ما که علقـمه غوغاست شـده فـضـای عـلـقـمـه پُـر از عـطـر فـاطـمـه ابــوفـاضـل یـا عــبــاس، ابــوفـاضـل یـا عــبــاس (۲) ********************************** نوای ادرک اخا، شنـیده شد بابا به ناگهان دیـدم، خـمـیده شد بابا کـنـارت آمـده گـم کـرده دست و پایـش را چگونه تیـر کـشد بیرون ز جسمت ای سقا عـمـوی مـثـل مــاهــم ز داغــت پُــر ز آهــم ابــوفـاضـل یـا عــبــاس، ابــوفـاضـل یـا عــبــاس (۲) ********************************** عـمـود خـیمۀ، عـمو کشیده شده بساط حرمت ها، دگر چـیده شده پس از تو قـسـمـت اهـل حـرم اسـارت شد به دور از چشم تو بر ما چقدر جسارت شد ز بـعـد از تـو بـــرادر اسیـری رفـته خـواهـر ابــوفـاضـل یـا عــبــاس، ابــوفـاضـل یـا عــبــاس (۲) ************وداع سیدالشهدا ************** کمی آهـسته برو، تو ای برادر من وصیـتی کرده، مدیـنه مـادر من بـپـوشـم بر تـنـت پـیـراهـنی به جای کـفـن ببوسم جای مادر روی چون نکوی تو من کـمـی آهـسـتــه بـرادر نظـر بـنـما به خـواهـر اخ الـمظـلـوم حـسین جان، اخ الـمظـلـوم حـسین جان(۲) ********************************** ای شه بیلشگـر، خدا نگهدارت قـرار ما کوفـه، به نـیزه دیدارت به اشـک دیـده پـاشیـدم به پشت سـرت آب حـرم افـتاده است با رفـتن تـو در الـتهـاب به پیش چشمم در گودال نبـینمت بیپر و بیبال اخ الـمظـلـوم حـسین جان، اخ الـمظـلـوم حـسین جان(۲)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی دهۀ اول محرم ( ۱۰ شب)
ماه حزن و غم و اشک و زاری رسیده فاطمه شد از این غصه قـامت خـمیده میزند به سینه و سر فـاطمه خون شده دل خلق عـالم همه آه، ز کـعـبـه رسـیـده نـوایـی مــاه زهــرا شـده کــربـلایـی آه و واویـلـتا ای حسین جان *********************** شد محرم بود عرش رحمان سیه پوش میرسد دم به دم ناله و نوحه بر گوش یا حـسین شده ذکـر لـبهای ما روضهاش بسوزاند دلهای ما آه، بـریـزد ز چـشـمـم سـتاره دل، شده از غـمش پُر شراره آه و واویـلـتا ای حسین جان ************مسلم ابن عقیل************** مـسـلـمم مـن نـدارم به کـوفـه پـنـاهـی جـز نـم اشـک و آهـم نـدارم سـپـاهـی گـشتهام اسیر جهل و سلـسلـه دائـما بود بر لب این زمـزمه آه، به کوفه میا ای حسین جان آه، شکسته شده عهد و پـیمان آه و واویـلــتـا از غــریــبـی *********************** دست بـسته، لـب تـشنـه گـشـتم فـدایت ای حسین جان بود هستیام خاک پایت میدهم سلامـی با قلب حزین برتو و عزیزانت ای بیقرین در، ره تـو جـدا شـد سـر من جـان، فـدای تو ای دلـبـر من آه و واویـلــتـا از غــریــبـی ************حر بن ریاحی ************** رو سـیـاهـم مـنـم حــر در مـانــدۀ تـو بـگـذر از مـن شـدم سـائـل خــانـۀ تـو بستهام به رویت راه ای مقتدا بگـذر از گناهم ای خون خدا من، پشیـمانم و سر به زیـرم آمــدم، تـا بــرایـت بــمــیــرم ای عزیز خدا ای حسین جان *********************** غـصه دارم شـکـسـتـم دل خـواهـر تو وای من گـر نـبـخـشـد مـرا مــادر تـو آمــدم فــدایـی اصـغــر شــوم بهر تو دهم جان و بیسر شوم تا، نـصیـبم شود این سعـادت بـا، سـعـادت روم تـا شهـادت ای عزیز خدا ای حسین جان ************حضرت رقیه ************** بـر تن من بـود ای پـدر جـان نـشـانـه از طـنـاب و رد کـعـب نـی، تـازیـانـه گویمت تو را از ظلم کوفیان بعـد تو شده کـارم آه و فغـان آه، ببین گوشه معجرم سوخت آه، ببین بیتو بال و پرم سوخت آه و واویـلــتـا از غــریــبـی *********************** شام هجرانت ای جان، من از پا فتادم مــادر تــو در آن دم رسـیــده بـه دادم زد صـدا الا ای نـور دیــدهام دخترم ببین من هم غـمدیدهام آه، که خاری به پـایم نـشسته آه، زمین خوردهام دست بسته آه و واویـلــتـا از غــریــبـی *********************** جـان بـابـا بـبــر دخــتـرت را شـبـانـه خـسـتـهام من بـرای تو گـیـرم بـهـانـه روی من چو روی زهرا شد کبود پـاسخ نگـاه من سـیـلی نـبـود آه، ببـین صورتم گـشته نـیلی رویم، آزرده از ضرب سیلی آه و واویـلــتـا از غــریــبـی ************طفلان حضرت زینب ************** زیـنـبـم مـن کـه دارم بـرایـت فــدایـی ای حسین جان نبـیـنم به غـم مبـتلایی بـسته شد دلـم بر تار موی تو تا ابـد مـنـم سـربـاز کـوی تو آه، مکن رد دو طفلان من را در، رهت میدهند جان و تن را آه و واویـلــتـا از غــریــبـی *********************** خـون دل شـد بـرایـت ز دیــده روانـه این دو گـل را برای تو کـردم نـشـانـه هدیه بر تو باشد این دو گوهرم یا اخا سفـارش کرده شوهـرم هـدیۀ من برایت هـمـین است داغ دو دلـبـر نـازنـیـن اسـت آه و واویـلــتـا از غــریــبـی ************عبدالله بن الحسن ************** سـوی مـیـدان دویــدم فـدای تـو گـردم ای عـمـو جان بدون تو من بر نگـردم داغ تو زده آتـش بر جـان من عشق تو بود دین و ایمان من آه، در آغـوش تو جان سپارم بیش از این تاب دوری ندارم ای عموی غریبم حسین جان *********************** مــن یـتــیــم غـریـب امــام غــریــبــم غـصه و غـم شد از زندگـانی نصیـبـم درد ایـن یـتـیــمـی نـدارد دوا تا سرم شود همچون اصغر جدا ای، عـمو ای امـیـد و مـرادم وقـت رفـتن بـرس تو به دادم ای عموی غریبم حسین جان ************ قاسم ابن الحسن ************** از حرم رو سوی قـتـلگـه کـردهام من قاسـمـم جـان سپرد و نگه کـردهام من دست و پا تو کمتر زن پیش عمو نالههـا زدم پیـش چـشـم عـدو تا، فـلـک رفـتـه آه از نـهـادم تــشـنـه بــودی و آبـت نـدادم آه و واویـلــتـا از غــریــبـی *********************** پـاره پـاره شـده مـصـحـف پـیـکـر تو مـانـده در زیــر پـا شــاخـۀ پـرپـر تـو شد زره برای تو یک پیرهن پاره شد تنت همچون قلب حسن تیغ کـیـنه به رویت کـشـیـدند پهـلویت را به نـیـزه دریـدنـد آه و واویـلــتـا از غــریــبـی ************حضرت علی اصغر ************** روی دست پـدر میروم سوی مـیدان میدهـم در ره دین حق هدیه این جان میشـوم فـدای شـاه عـالـمـین اصغرم گل باغ زهـرا حسین ذبـح شـشـمــاهـۀ پـرپـرم مـن صـیـد دام بــلا اصـغـرم مـن آه و واویـلــتـا از غــریــبـی *********************** حـرمـلـه بـا سه شـعـبـه گـلـویم دریـده ذبح عطشان چو من در جهان کس ندیده با چه رو پدر آید سوی حـرم مادرم نـبـیـند خـون حـنـجـرم آه، از این غـربت بـیـکـرانـه بـر، گـلـویم عـدو زد نـشـانـه آه و واویـلــتـا از غــریــبـی ************حضرت علی اکبر************** اربــاً اربــا شــده پـیــکــر نـازنـیـنـت گـشـته بـابـا عــزادار خـون جـبـیـنـت خیز و بین که دشمن شادم اکبرم نـالهها کند بهـر تو خـواهـرم آه، حرم شد پُر از شور و غوغا از، غـم و شیـون دخت زهرا آه و واویـلــتـا از غــریــبـی *********************** گو چـگـونه تـنـت را به خـیـمه بـیارم ای عـلـی جـان دگر قـوتـی من نـدارم لحظهای بخوان بابا من را علی تا شود دلم از صوتت منجلی آه، بـرایـم نــمــانـده تــوانــی بعـد تو وای از این زندگـانی آه و واویـلــتـا از غــریــبـی ************حضرت عباس ************** تـا کـنـارت رسـیــدم بــرادر خـمـیــده دیـدهام پـیکـرت را که در خون تپـیده جـان دهی کـنار نهـر علـقـمه میدهد مـزارت بـوی فـاطمه آه، جـدا شد دو دستـت بـرادر غرق خون شد همه سینه و سر آه و واویـلــتـا از غــریــبـی *********************** یارب این قوم همه هست من را گرفتند میر و سردار بیدست من را گرفـتـند کودکان به دیدارت دل بستهاند منـتظر به راه تو بنـشـستهاند آه، بـدون تـو بـیلـشـگرم من آه، که تـنـهـا و بـییـاورم من آه و واویـلــتـا از غــریــبـی ************روز عاشورا ************** من به دنـبـال تـو مـیدوم یـابن زهـرا ای حسین جان ز تو خواهشی دارم آقا مـادرم وصیـت کـرده یا اخـا جای او ببوسم من روی تو را بـیبــرادر شـوم مـن دوبـاره یا حسین اشک من کن نظاره آه و واویـلـتا ای حسین جان *********************** تـا بـه مـقــتـل کــنـار تـن تـو رسـیـدم نــالـه از دل زدم جـامــهام را دریــدم جان دهم زداغت ای صد پاره تن گو چرا نداری کهـنه پیرهـن آه، که زخم دلت را نمک زد آه، عدو زیـنـبت را کـتک زد آه و واویــلــتـا از اسـیــری
: امتیاز
|
ذکرهای سقائی شهادت حضرت مسلم بن عقیل و فرزندان او
پخش سبک ۳ (به سبک دل تو را من اگر شکستم ) دو طفل بی کس، ز مسلم زار به دست حارث، شده گـرفـتار ز ظـلـم آن خـصـم آل اطـهـار گـفـتند او را، به چـشم گـریان ************* بند دوّم ************* ای دشمن دون، رحمی به ما کن یتیم و زاریم، خوف از خدا کن بـابـا نـداریـم؛ مـا را رهـا کـن مکُش تو ما را، در این بیابان **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۱۶ ( به سبک : شه دین به همره یاوران) دو عـزیـزِ مـسـلـمِ مـه لـقـا (۲) دو غــــریـب وادیِ نــیـــنــــوا دو نــهــال گــلــشــن کــربــلا شـده پــرپـر از سـتـم ای خــدا ********** بند دوّم ********* دو اسیر دست جـفا و کین (۲) دو صغـیر و کودکِ دل غـمین دو یـتـیـم و بیکس و بیمعـین دو حـزیـن مـضـطـر و مـبـتلا **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۲۲ پخش سبک ۳۹ ( به دو سبک مختلف) یـتـیـمان مـسلـم، ز مـاتـم حـزیـنـنـد ز داغ پـدر، سـوگـوار و غـمـیـنـنـد ز هجـران مادر، به محنت قـرینـند به غربت جان در راه دین میسپارند(۲) ************** بند دوم ************** صغـیر و غـریب و بـدون معـیـنـند بـه کـوفـه اسـیـر عــدوی لـعـیـنـنـد فــدائـی مــظـلــومـی شــاه دیــنــنـد به غربت جان در راه دین میسپارند(۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۲۹ فرزندان مسلم دو عـزیزِ نـازنین (۲) مَـه جـبـین و بیقـرین یــادگــارِ مُــسـلــمـنـد آن سفـیرِ شاهِ دین (۲) «هر دو زار و مضطرند دل غمین مـادرند»(۲) ********** بند دوّم ********* دو یتـیمِ دل غـمین (۲) بـیپـنــاه و بـیمـعـین دو گــلِ مـــحـــمّــدی پرپر از جفا و کین (۲) «هر دو زار و مضطرند دل غمین مـادرند»(۲) ********** بند سوّم ********* کـودکـان نازنــیـن (۲) بی پـنـاه و دل غـمـیـن یـــادگــار مــسـلـم آن جان نـثار بی قـرین (۲) «عـتـرت پـیـغـمـبـرند دل غمین مادرند» (۲) ********** بند چهارم ********* نـو گـلان بـاغ دین(۲) پـرپـر از جـفـا و کین بـی گــنــاه و نــاتـوان زار و بی کس و حزین(۲) «عـتـرت پـیـغـمـبـرند دل غمین مادرند» (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۴۴ (به سبک: حسین جان حر نالانم) تو ای مسلم، بیا بنگر(۲) دو طفلانت، چو گل پرپر ز هجـرانت، به چـشم تـر به دل دارند، غم مادر(۳) ********** بند دوّم ********* شده کـوفـه، چو غـم خانه بـــرای آن، دو دُردانـــــه فـــدا کــردنــد مـــردانـــه چو جان در دین پیغمبر(۳) **شعر از: محمد رنگچیان** ********************************************
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات اول مجلس
نسیـم روضه وزیده محـرّم آمده است زمان گـریه به ارباب عالم آمده است دوباره بیرق و پرچم دوباره طبل و کـتل که ماه مرثیه وغصه و غم آمده است دوباره سینه سپـرهای کـربـلا جمعـند که لحظههای خوش نوحه و دم آمده است تمام صحـن حسیـنـیه ازدحـام گداست که جا برای هزاران چو من کم آمده است فقط نه نوح، نه موسی نه یوسف و یعقوب دراین عزاکده عیسی بن مریم آمده است بـیا که اشک بـریـزی کـنار پـیـغـمـبر چرا که فاطمه با قامت خـم آمده است
: امتیاز
|
آغاز محرم و ورود اهل بیت به کربلا
شکرخدا زهرا دوباره رزق این نوکر نوشت با دست بشکسته مرا روزی خور این در نوشت هرگز نمیکردم گمان اینجا مرا راهم دهند نام مرا در بین نوکرها خودش آخر نوشت روز ازل وقتی خدا روزیِ عالم را نوشت ارباب را ارباب و ما را بر درش قنبر نوشت در عرش حق پیراهن خونین او آویختند بیخود نبوده گر خدا این قلب را مضطر نوشت نام حسین فـاطـمه اشک مرا جـاری کند رحمت به شیر مادرم، صد شکر بر این سرنوشت هرکس که شد در این دهه دلدادۀ کوی حسین زینب برای او نمازِ صبحِ بالاسر نوشت حبُّ الحسین نعـمتی، قـبرُ الحسین قبلـتی این جمله را هر نوکری در قلب خود با زر نوشت من زارَهُ فِی کربلا زارَ العلی فی عرشه این را همان اول خدا در عرش بر سردر نوشت میگفت زینب از فراز تل برادر جان ببین آنکس که تقدیر تو بیانگشت و انگشتر نوشت
: امتیاز
|
آغاز محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
پشتم از بار گناهم بخدا خـم شده است اتصالم به کریمان چقدر کم شده است شـرف آدمـیـت ریـخـتـه در گـریـۀ تو آدم از گریه به تو بود که آدم شده است
: امتیاز
|
آغاز محرم و ورود اهل بیت به کربلا
رنگ سیاه و سرخی پرچم رسیده است شأن نـزول سـورۀ مـریم رسیده است شـال و لـبـاس مـشکـی ما را بیـاورید حی علی العزا که محـرم رسیده است درمـان درد مـا بخـدا با طبـیب نیست شکر خدا که دارو مرهم رسیده است فـطرس بیا وسینه زنان را نظاره کن ماه عـزا و نـوحه و مـاتم رسیده است هرکس به قدر ظرفیتش فیض میبرد زین رو گهی زیاد و گهی کم رسیده است دریای بخشش است و فقط رزق میدهد هرچه به ما رسیده از این یم رسیده است شـاهـی کـه آبـروی گـدا را نـمـیبـرد آوازهاش به گوش دو عالم رسیده است پیغـمبران برای غـمـش گریه کردهاند این گریهها ز حضرت آدم رسیده است مهمانمان بکن دو سه خط روضه، روضه خوان فصل نـزول بـارش نم نم رسیده است عـصر دهم صدای عـلـیکـن با لـفـرار ای وای از آتشی که به مخیم رسیده است بلـوا شده است در ته گـودال وای من آنجا عـقـیله با قـد خـم هم رسیده است هر چند وضع غارت او نامنـظم است رختش به هر قبیله منظـم رسیده است
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات اول مجلس
بوی اسپـنـد ز مـاتـم کـدههـا میآیـد بوی سیب از حرم خون خدا میآید همه جا پُر شده از زمزمۀ وای حسین مـاه جـانـبازی شـاه دو سـرا میآیـد کعبه گشته است سیه پوش حسین ابن علی بوی خون در وسط عرش خدا میآید وسط عرش شده روضه مظلوم به پا دم کـشـتـند حسیـن را ز سـما میآید چـقـدر پـیـرهـن مشـکـی مـاه مـاتـم بـه تـن نـوکــر اربــاب ولا مـیآیـد نوحۀ باز چه شور است روی پرچمها روی دیـوار حـسیـنـیـه نـما مـیآیـد روضه خوانها همه دارند گریز گودال بر سر خواهر او وای چهها میآید دم ای وای غـریبم چه شده ای مادر به زبـانـش وسـط دشت بـلا میآیـد وای از آن لحظه که در زیر سنان و نیزه ز هـمان حنـجـر ببریده صدا میآید
: امتیاز
|
آغاز محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
در دل شوریدهام غمهای عـالم ریخته حال و روزم در غمت ای یار درهم ریخته ما برای گریهایم و از همان روز ازل چـنـتۀ ما را خـدا اندوه و ماتـم ریخته آن خدایی که شما را نور مطلق آفرید در سر ما شوری از ماه محرم ریخته در عزای آن سری که از بدن گشته جدا بین خیمه آنقدر در سینهها غـم ریخته از صدای آنکه پای نیزه گریه میکند روی دامان ملایک اشک نم نم ریخته
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در ورود اهل بیت به کربلا
ای امـیـر قـافـله، دل بـیقـراری میکند تا که از غصه نمیرم گریه یاری میکند جان من کم تر بگو، کرب وبلا، کرب وبلا نام این صحرا ز دیده اشک جاری میکند گوئیا میبینم اینجا صبح تا قبل غـروب هر طرف یک بانوئی را سوگواری میکند اولین تصویر جسم ارباً اربای علی ست دشت را دشمن از او آئینه کاری میکند گوئیا میبـیـنم اینجا دور تو بگـرفـتهاند زان میانه رأس تو نیزه سواری میکند دشمنت سر تا به پایت را به غارت میبرد بهر یک پیراهن کهنه چه کاری میکند
: امتیاز
|
آغاز محرم و ورود اهل بیت به کربلا
آمدی ای حاجی کرب و بلا حجت قبول سر در آوردی چرا از نینوا حجت قبول صاحب کعبه! چـرا از کعبه آواره شدی کعبهات اینجاست ای خون خدا؟ حجت قبول این بیابان جای اهل البیت پیغـمـبر نبود پس چه شد آن وعدهها آن باغها حجت قبول قاضریّه جای امنِ منزل و بیـتوته نیست آمد استـقـبالـتان سر نیـزهها حجت قبول گوئیا این سرزمین قربانگه یـاران تست قـتلگاهت میشود جای منا حجت قـبول از حرم تا قتلگه سعیِ صفا و مروه است ای عجب حج شما دارد صفا حجت قبول جای زمزم خون بجوشد از گلوی اصغرت هدیه کردی کودک شش ماهه را حجت قبول تا قدم بر خـاک پاک کـربـلا بـگـذاشـتی قلب زینب شد پُر از درد و بلا حجت قبول گـفتی ای ساقی ببـین بِین دو نهرِ آب را پشت آن گودال کن خیمه بپا حجت قبول ای عـلـمـدار سپـاهـم بارهـا را وا کـنـید خارها را از بیابان کن جدا حجت قـبول دختر نازم که جا خوش کرده بر دوشِ عمو بر زمین پایش نـیاید یا اخـا حجـت قبول اکبرم اینک برای خواهـرم گـیرد رکاب هیچ نامحرم نـبـیـند عمه را حجت قبول میرسد روزی که یک مَحرم نداری زینبا بعد من هـستی اسیـر اشقـیـا حجت قبول زیر سـم اسبـها این استخـوانهـا بـشکـنـد پس ندا آیـد ز عـرش کـبریا حجت قبول میرود سرها به نیزه میشوم من بیکفن از جنان گوید مرا خیرالنساء حجت قبول حجّ ابراهـیـمی از حجّ حـسیـنی سر زند ای مـریـد کـشتههای کـربلا حجت قبول
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در ورود به کربلا
پـنـجـۀ هجـر گـریـبان مرا میخـواهد غُصه گـیسوی پریشانِ مرا میخواهد هـجـمـۀ بـاد خـزان اسـت تـبـر آورده هـمه گـلهای گـلستانِ مـرا میخواهد بوی خون میدهد این دشت خدا خیر کند این چه خاکیست که سامان مرا میخواهد آه تـاوان جـدائی تو جـز مُـردن نیست بیتـو پس دادنِ تـاوان مـرا میخواهد غـربت دیـدۀ بـارانـیت ای دلـخـوشیـم آتـش افـروخـته دامـانِ مرا میخـواهد لشکر نیزه که چشم از تو نگیرد نکند جـان من آمده و جـانِ مـرا میخـواهد چکمۀ کیست که کُفرانه رجز میخواند نـکـنـد سـیـنـۀ قــرآن مـرا میخـواهـد کُشت دلشوره مرا آخرِ این راه کجاست؟ این زمین مهجة قلبم نکند کرب و بلاست ناگهان دلهره بر پیکرِ من ریخته است کربلا گفتی و بال و پر من ریخته است این غباری که از این دشت به رویِ تو نشست پیشتر خاک عزا بر سرِ من ریخته است لحظهای روز دهم از نظرم سرخ گذشت دیدم آنچه به دلِ مضطرِ من ریخته است هر طرف چشم من افتاد به صحرا دیدم تن بیسر شده دور و بَرِ من ریخته است دیدم از خـیره گی تیر عـدو لختۀ خون جای شیر از دو لب اصغرِ من ریخته است غارت پیرهن پاره اگر طـولانی است گرگ از بسکه سرِ دلبرِ من ریخته است آخــرِ راه رسـیــدیـم بــیــا بــرگـردیـم تـا که داغ تـو نـدیـدیـم بـیـا بـرگـردیـم
: امتیاز
|